عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
قوانین بخش نقد و معرفی کتاب | 0 | 791 | baran |
یاداشت های تلخ نویس بچه های رمانی ها | 1 | 499 | baran |
قوانین انجمن | 0 | 372 | baran |
بازم ببخشید.با تشکر از همگی
بچه ها وب هنوز توی هکه اون که اومده پست گذاشته که وب
از هک در اومده من نیستم
انجمن رمانی ها :برای ورود کیلیک کنید
نویسنده های عزیز توی انجمن هم عضو بشید
لطفا نظرات اسپم در رابطه با رمانا نذارید...
جواب داده نمیشه ....و در صورت هرگونه
توهین یا بی احترامی(چه به نویسنده های وب
یا نویسنده ی رمان) تایید نمیشه و پاکش می شن...
نویسنده های عزیز اگه خواستید رمانی رو بذارید بگید که من به موضوعات اضافه کنم و دوستای گلم اگه دنبال رمان خاصی هستید از ctrl+f استفاده کنید!
اینم رمانی که قولشو داده بودم!!راستی شخصیتا عکسم دارن!!! پس منتظر
عکساشون باشین...
نویسنده هاش:
مینا(MOON GIRL77) با دوستای گلش غزل (غزل 91) و نگین(negin kh5) اومدن تا برای اولین بار، سه نفره.... اولین رمانشون رو بنویسنن ....
ژانرمونشم هم عشقی، اجتماعی و کلکلیه....
و اما خلاصه :
يه اكيپ 3 نفره دختر که برای دانشگاه تو شیراز قبول شدن اما خوابگاها همه پر بوده بعد مي گردن دنبال خونه كه به يه اكيپ 3 پسر برميخورن كه اونام همين مشكلو داشتن ولي با اين تفاوت كه خونه پيدا كرده بودن ولي شرط صابخونه كه يه پيرمرد تعصبي ايراني بوده متاهل بودن اوناس.....
تو سبک رمانای همخونه است ولی قشنگه تره...پس از دستش ندید...
اینم یه رمان جدید جدید!!شخصیتا عکسم دارن!
اسم رمان هست: دختری که من باشم
نویسنده : niloofar.n.72کاربر نودهشتیا
زاویه دید:اول شخص (از زبان دو شخص)
و اما خلاصه
:
شخصیت های اصلی:
آوا:نامی دخترانه با ریشه فارسی به معنای صدایی که به آواز خوانده می شود یا از آلات موسیقی به گوش می رسد
مهران:اسمی پسرانه با ریشه فارسی مرکب از مهر( محبت یا خورشید) + ان( پسوند نسبت)، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر اورند سردار ایرانی در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی
می دونید سریعترین راه به چنگ آوردن قلب یک مرد چیه ؟ پاره کردن سینه اش با یک کارد آشپزخانه
خلاصه:
افســـــونگر : تائیس افسونگری بود که با افسون خود اسکندر را وادار کرد پرسپولیس را به آتش بکشد و من افسونگری هستم که روح را به آتش می کشم ... یکی پس از دیگری ... افسون نخواست افسونگر باشد ... افسونگرش کردند...
یک مادر ایرانی
یک هویت ایرانی ...
یک دختر ایرانی ...
نه نه!
یک پدر اروپایی ...
یک هویت اروپایی
یک دختر اروپایی
نه نه!
من کیستم؟!
افسون؟
آفریده شده ام برای پاکی؟
یا گناه؟
برای محبت دیدن و محبت کردن؟
یا دیگران را تشنه محبت کردن؟
من مهمم؟
شاید هم نه ... اصلا به چشم نمی آیم ...
اذیت کردن من را دوست دارند ...
چرا من اذیت و آزار دادن را دوست نداشته باشم؟
چرا من تلافی نکنم؟
آنها مردند ... من دختری یکه و تنها!
آنها زور بازو دارند و من ...
عشوه و مکر زنانه!
شعار من اینست:
ترجیح می دهم همه مردان رژ لبم را خراب کنند ... نه ريمل چشم هايم را !
چه مقدمه ای در کرده!!
توضیحات :
داستان از زبون اول شخصه . ...
لوکیشن : لندن و ایران
شخصیت ها: افسون (امیلی) واتسون
دانیل مَجِستیک
پرنده با پره بسته، نمیشه از قفس آزاد
نمیشه شب به شب خوابی، فقط کابوس وحشت دید
عکاسانش برای جایزه
از گرسنگان جهــــآن ســـوم عکس می گیرند!
خسته ام از نیمه ها...از نیــــــمه رفــــــتن ها... از نیــــــمه مانـــــدن ها...از جا گذاشتن ها...از جا ماندن ها...از....
رو به رویم نشسته ای و باز خیسی چشمانم را آن دستمال خشک و
بی احساس پاک کند.
حسرت یعنی
شانه هایت دوش به دوشم باشد اما نتوانم از دلتنگی به آن پناه ببرم.
حسرت یعنی
تو که در عین بودنت داشتنت را آرزو میکنم...........!!
باران نمیتونم نظراتو ببینم لطفا دسترسی بده حد اقل نظرای خودم رو ببینم
ایــن روزهـــــــا آنــقـــدر تـــــلــــخـــــ اســـتـــــــــــ
کـــــــــــه وقتــــــی میــــ ــــخنـــدمـــ
قلبــــم تیــ ـــر میــ ـــکشـد...
بدترین قسمت زندگی؛ انتظار کشیدن است
اما ... بهترین قسمت زندگی
داشتن کسی است که
ارزش انتظار کشیدن داشته باشد
کـــہ مــَعنی سه نقطههاے انتهاے جملههایَتـــ را بفهمد
هَـمیشه بـآید کسـی باشد
تا بُغضهایتــ را قبل از لرزیدن چانه ات بفهمد
بـآید کسی باشد
کـــہ وقتی صدایَتــ لرزید بفهمد
کـــہ اگر سکوتـــ کردے، بفهمد
کسی بـآشد
کـــہ اگر بهانهگیـر شدے بفهمد
کسی بـآشد
کـــہ اگر سردرد را بهـآنه آوردے برای رفتـن و نبودن
بفهمد به توجّهش احتیآج داری
بفهمد کـــہ درد دارے
کـــہ زندگی درد دارد
بفهمد کـــہ دلت برای چیزهاے کوچکش تنگــ شده استــ
بفهمد کـــہ دِلتــ براے قَدمــ زدن زیرِ باران تنگــ شده استــ
همیشه باید کسی باشد
همیشه ...
سهم “من” از “تو”
عشق نیست ،
ذوق نیست ،
اشتیاق نیست ،
همان دلتنگی بی پایانی است
که روزها دیوانه ام می کند!!
بیا با هم بشمریم سفیدی موهای تو بیشتر است یا سیاهی روزگار من
خارشتی شده ام که با خار هایش دنیای امنی برای خودش ساخته
اما حسرت نوازشی عاشقانه تا ابد بر دلش مانده
من اگر میجنگم همه از برای توست
اینم تقدیر ارغوان داستان دختری به نام ارغوان که
قربانی یه خون بها میشه بهتره بخونید
نویسنده:نوازشگر کاربر نودهشتیا
باران جان لطفا به موضوعات اضافه کن
چی بگیم؟ بگیم خواب بودیم و خواب بد دیدیم ؟
خر که نیست! بالشه! میفهمه..... !
نه بالش جان، دلم گرفته بود . . .
یکمشو نگه دار
بعد از اینکه زد تو پرت
برای نگه داشتن بغضت لازمت میشه
تعداد صفحات : 2
سلام به همه ی دوستای رمانی!!!!امیدوارم از وب و رمانا لذت ببرین!!منبع بیشتر رمانا از سایت نودوهشتیا،رمان خانه،رمان دوستان و.... هستش!!گفتم بدونین!!!راستی عکسای بعضی از شخصیتای رمانا اگه پیدا کردم براتون میذام!!!یه سری چیزا درباره ی رمانا بدونین برین قسمت اطلاع رسانی!!!!خوب دیگه برین سر وقت رمانا!!!!! درضمن کسایی که کپی میکنین بی زحمت با ذکر منبع باشه!!.. رمان هاي اين وبلاگ نوشته ي كاربران عزيز سايت نودوهـــشتيا است. وهمين جا از همشون تشكرميكنم.... به خاطر اينكه شما از ماخبر داشته باشيد بهتره همه ايميل منو داشته باشيد.... elahenaz567@yahoo.com حرف و گفته يا سوالي بود درخدمتم.... مدیریت :faeze(بارانــــ)